انتظار
"انتظار"
بـارالهـا خا نه ی یار وفـا دارم كجاست
آن رهی كه ختم می گردد به دلدارم كجاست
جاده را گم كرده ام وا مانده ام در راه عشق
مرشد بی تای عالـم، نازنيـن يـارم كجاست
کشتی عُشـاق عالـم در گِل از هجـران او
ناخدای کشتي هستـي دادارم كجـا ست
من ز او تنـها نگـاهي، او زمن كمتر گنـاه
پاكم از آلودگي، سردار و سـالارم كجاست
همچو بيـماری به بستر طالب روی نگار
آن طبيب درد بي درمان و غمخوارم كجاست
ديده ای پرخون زهجران و غم تنهائيش
مرهم زخم دل و چشمان خونبارم کجاست
آن ابر مردی كه شاهان، خادمش را زیر دست
سرور و سلطان عالم یکه سردارم کجاست
تا به كي در انتظار ،اين ديدگان منتظر
عاشقی دل خسته ام میعاد دلدارم کجاست
تار و پودم، هستی ام ، معیار پاکی و صـفا
رهبر درماندگان یار و مددکارم کجاست
شامِ دیجور است به دیده روز روشن از فراق
نور دیده، روشنی بخش شب تارم کجاست
نور چشمانـم، عزيزم ،يار و محبوب دلـم
اصل و فرع و هستی معنای گفتارم كجاست
روز دل شب گشته از طعن و شماتت هاي خصم
زخم دل را مرهم و تنها پرستارم کجاست
گلشن آخوندی از عطر و جودش نوبهار
رنگ و بوی عاشقی، تک بیت اشعارم کجاست